یک قرار مردانه!
سلام جان تازه دمیده به تنم!
سلام مهربان من! خوشحالم که خوبی! خوشحالم!
گفتی کاش همه حرفهایت را می شنیدم و یادم می ماند
یادم هست امید لحظه های من! همه کلمات همه حروف و حتی انعکاس صدایی که هجای محبت داشت!
گاهی فکر نکن که یادم می رود نه! فقط دلتنگ که می شوم دل آشوب که می شوم تمرکز دلم می رود به سمتی که تو نمی پسندی!
گفتی وقتهای دلگرفتگی ات به حرفهایم فکر می کنی! خوب من! فکر نکن بگذار فراموش کنی حرفهایی را که سرنوشتی ندارند!
ولی دلگیر هم نباش! دلگرفته نباش! کوچکترین غصه هایت همه زندگی مرا به هم می ریزد!
این را لازم نیست بگویی! من از ناگفته هایت از نبودن هایت از نخواستن هایت از فاصله های دور همه را می فهمم!
بگذار در تقدیر این دل بیچاره گاهی هم دلخوشی خوب بودن هایت دلخوش بودن هایت جوانه بزند!
بگذار از این دورترین های دور دلم به شوق شیرینی تو دلگرم باشد!
نامرد نیستم! مردانه پای همه حسرتهایی که بی تو بر من هجوم می آورد ایستاده ام
مردانه پای همه تلخی هایی که کام جانم را نیش می زند ایستاده ام
مردانه پای همه آرزوهای بی سرانجامم ایستاده ام! یک تنه به استقبال بی خبری رفته ام
خودم را دلداری می دهم تا حس تلخ بلاتکلیفی جان تو را نیازارد !
یک بار فکر کن انقدرهایی که گفتم و نگفتم مرد نمی خواهد؟!
نگو نامردی! شاید هم باشم ! آن را هم نمی دانم!
اگر بودم خدا قامت نامردی ام را بشکند! زیر بار حسرت بمیرد که مایه عذاب تو شد!
مهربانم بی نهایت قدردان لطف شما هستم
مراقب بهترین من باش! دل کم طاقتم هم در خبر سلامتی ات صبورتر است! نگرانم نباش
تنها یک چیز می تواند از پا در بیاورد دخترک رنجور قصه هایت را! و آن تلخی تو غصه تو و بیم ناصبوری توست!
شبت بخیر خوب من! خدانگهدارت